ناگا لوکا، دنیای مارها
- منتشر شده در تاریخ ۱۶ نوامبر ۲۰۱۳
ماها ویشنو دراز کشیده روی مارها
دنیاهای گوناگون، ساختارها و چیدمانهای متنوع و گونههای گوناگونی در این جهان وجود دارد. دستگاههای ساخت بشر فقط میتوانند جنبههای خاصی از کهکشان راه شیری، منظومه خورشیدی ما را به ما نشان دهند. دستگاههای ما فقط جنبههای متراکم قابل مشاهده و مادیاتی را نشان میدهند که حواس ما میتواند درک کند و ذهن میتواند احساس کند. دستگاههای ما فقط جنبههای متراکم قابل مشاهده و مادیاتی را نشان میدهند که حواس ما میتواند درک کند و ذهن میتواند احساس کند.
لایههای لطیفتری در درجات گوناگون در دنیا وجود دارد. یکی از این قبیل دنیاها آنچه است که ما آن را ناگا لوکا مینامیم که به معنای واقعی کلمه به عنوان دنیای مارها ترجمه شده است. ما در مورد این دنیا صحبت میکنیم چون با انسان روی زمین یک ارتباطی دارد. در حالیکه بشر در حال مراقبه برای یافتن حقیقت نهایی بود و در صورتیکه که هنوز در حال تکامل برای رسیدن به یک تمدن واقعی و محکم بودند، موجوداتی از این دنیا وجود دارند که به زمین آمدند و انسان را با خرد و حکمت مافوق و برتر کمک و راهنمایی کردند.
به همین دلیل هم هست که احتمالا لرد شیوا را با یک مار به دور گردنش و همچنین لرد ماها ویشنو را دراز کشیده روی یک مار میبینید. اما ابعاد دیگری هم در این نمادگرایی شیوا و ویشنو وجود دارد.
تمام موجودات روی زمین وابسته به غریزه هستند و عمدتا به غریزهی بقا محدود شدند و همگی آنها دانشی مرتبط با غرایز خود دارند. انسانها دارای ظرفیت بالاتری هستند؛ توانایی تبدیل دانش به خرد تا سطح درک کردن و همچنین تجربهی آگاهی برتر، آن عامل منشا و سرچشمه.
در اینجا است که موجوداتی با آگاهی بالاتر از دنیاهای مختلف، دور از دنیای ما، زمین، برای کمک میآیند. موجودات با خردی از ناگا لوکا هم در زمینهی آگاهی بالاتر به بشریت کمک کرده و میکنند.
جنبههای متعددی از خلقت اولیه، توسط این موجودات برای بشر توضیح داده شدند. این در متون مقدس ما و همچنین در سخنان خردمندانهی فرزانگان بزرگ منعکس شده است. لطافت هستی یا چیزهای نه چندان بدیهی هم توسط راهنمایان خیرخواه به شکل مار، برای بشر توضیح داده شدند.
این موجوداتی که از زمین دیدن میکنند از شکل مار استفاده میکنند تا تنها و برون مزاحمت به حال خود رها شوند، هر چند آنقدر پیشرفته هستند که میتوانند به میل خود هر شکلی را که دوست دارند به خود بگیرند. شکل و فرم ظاهری، ترکیبی از عناصر در یک ترتیب خاص و مشخص است.
کسانی که به شکل انرژی زندگی میکنند یا در کارکرد و مکانیسم انرژی در ماهیت والاتر ماهر و مسلط هستند، میتوانند به راحتی عناصر را در هر شکلی که میخواهند ترکیب کنند. ما اساتید والای گوناگونی مانند سای بابا را دیدهایم که به اشکال مختلف به دیدار مریدان خود میآید.
این نیست که آنها مار هستند، آنها فقط اینطور به نظر میرسند. آنها صرفا روی زمین و از دید انسان، شکل مار را به خود میگیرند. آنها ممکن است برای بسیاری از گونههای دیگر روی سیاره خودمان به صورت مار ظاهر نشوند. چشمان غیرمسلح ما به وسیلهی دستگاههای ساخته شده ما، نمیتوانند دنیای آنها را که همچنین درون کهکشان راه شیری است را ببینند. تنها زمانی که مراقبه میکنید و به سطحی از انرژی لطیف میرسید میتوانید چنین دنیاهایی را ببینید.
و آنها این قدرت را دارند که دنیای خود را از موجودات بیگانه پنهان کنند. آنها همچنین موجودات بسیار پیشرفتهای دارند. یک گونه یا موجودی از دنیای دیگر تنها در صورتی میتواند دنیای آنها را ببیند که به همان میزان از لطافت “مارها” برسد یا اگر “مارها” آن قدرت را به آنها بدهند. بنابراین، آنها در دنیای خود به خوبی از تهاجم خارجی محافظت میشوند.
حتی نام ‘ناگا لوکا’ یا دنیای مارها که ما آن را به این اسم صدا میکنیم، فقط در رابطه با استنباط و برداشت انسان است. از آنجا که ما آنها را مار میبینیم، دنیای آنها را دنیای مارها مینامیم. آنها در واقع موجودات تابناک و درخشانی هستند که میتوانند هر شکلی را به میل خود بگیرند. انسانها از مار میترسند. پس آنها این شکل را به خود میگیرند تا تنها بمانند.
باگوان نیتیآناندا از گانشپوری از ناگالوکا بود
بسیاری از خدایان مار، به شکل انسان در اینجا زندگی کردند. آنها ظرفیتهای فوق بشری را نشان دادند. باگاوان نیتیآناندا از گانشپوری یکی از این افراد بود که باور برا این بود که از ناگا لوکا باشد و از این زمین نباشد. او اولین بار به صورت یک نوزاد در جاده یک روستا پیدا شد که توسط یک مار محافظت میشد.
کسی نمیداند والدین واقعی او کجا بودند یا او از کجا آمده است. کسی نمیتواند به طور قطعی خاستگاه چنین اساتید بزرگی را بگوید. ما فقط میتوانیم بر اساس برداشت و آگاهی خود فرضیاتی داشته باشیم.
باگاوان نیتیآناندا عادت داشت وقتی که روی زمین بود، فیالبداهه معجزه کند. یک مثال وقتی بود که او در ایستگاه اتوبوس منتظر اتوبوس ایستاده بود، اما اتوبوس برای او توقف نکرد. وقتی اتوبوس به ایستگاه بعدی رسید، او هم آنجا ایستاده بود.
وقتی اتوبوس به ایستگاه بعدی رسید، او هم آنجا ایستاده بود و وقتی اتوبوس به ایستگاه سوم رسید، او همچنان آنجا بود. راننده اتوبوس از دیدن نیتیآناندا در همه جا به طرز وحشتناکی به هم ریخت. بعد از آن در ایستگاه بعدی، اتوبوس را نگه داشت و از او دعوت کرد که سوار شود.
او فقط میخواست یک نکته را ثابت کند؛ بیدار کردن مردم از زندگی در یک بُعد خاص، که اگر اسارت ذهن را برای رسیدن به قلمروهای بالاتر رها کنند، آنها هم میتوانند به آن دست یابند. نه اینکه بخواهد مردم را از طریق چنین معجزاتی تحت تاثیر قرار دهد. ولی چطور میتوانید مردم را وادار کنید تا یک پیام را درک کنند، اگر آن پیام با غافلگیری ارائه نشود!
من دوست دارم هر بار که غذا میخورم، آن را به راهنمایان محترم عزیزمان از ناگا لوکا هم تقدیم کنم، چون آنها به بشریت کمک زیادی کردهاند. افراد زیادی به آنها احترام نمیگذارند و بیشتر افراد از کمک آنها به تمدن اولیه ما بیخبر هستند یا کاملا ناآگاه هستند.
آنها کسانی هستند که در واقع ابعاد پارابراهما یا پدر برتر را تعبیر و تفسیر کردند و معرفت حق تعالی را در حد درک نوع بشر رساندند. اعتقاد بر این است که راهنمایان فرهیخته از ناگا لوکا به اینجا آمدند و در مورد جنبههای مختلف آفرینش، هستی و انحلال به ما آموزش دادند.
و در واقع آنها به ما در مورد براهما، ویشنو و شیوا به عنوان تجسمهایی از جنبههای پروردگار متعال گفتند. آنها برای ما توضیح دادند که آفرینش چطور اتفاق افتاده و چطور انحلال رخ میدهد و در مورد انواع خدایان و الههها که چطور در فرآیند آفرینش تجسم یافتند.
آنها همه چیز را از زاویه انسانی برای فهم ما توضیح دادند، اگر چه زوایای متعددی برای هر آفرینشی وجود دارد، به همان ترتیبی که انسانها دارای تنوع و ناهمسانی هستند.
کم و بیش همه چیز توسط آنها آموزش داده شد، اما تنها افراد کمی به آنها ارادت و توجه نشان میدهند یا به آنها احترام میگذارند. مثل همیشه همه چیز را حق قطعی خود میدانیم و وقتی وحی و الهام از دست میرود شکایت میکنیم.
این آنها هستند که به طور ظریفی، اطلاعات و دادههای زیادی را به مغز انسان منتقل کردند که ما به اشتباه آن را به خاطر شایستگی خود برداشت کردیم. و تنها خدایان مار نبودند؛ ما توسط گونههای بسیاری از بیرون زمین راهنمایی شدیم. بعضی هنوز در قید حیات هستند و ما را راهنمایی میکنند.
از آنجا که ظرفیت ما برای تمیز نگه داشتن کانال ارتباطی یا درک اینکه از کجا میآید بسیار محدود است، منیت، تعصبات و عدم درک ما منجر به خودستایی از اصالت و رتبه و جایگاه خود شده و آن افکار اصیل را به طور کاملا خودخواهانه به عنوان ابتکارات خودمان، به خود نسبت میدهیم.
از آنجا که ظرفیت ما برای تمیز نگه داشتن کانال ارتباطی یا درک اینکه از کجا میآید بسیار محدود است، منیت، تعصبات و عدم درک ما منجر به خودستایی از اصالت و رتبه و جایگاه خود شده و آن افکار اصیل را به طور کاملا خودخواهانه به عنوان ابتکارات خودمان، به خود نسبت میدهیم.
من چندین بار در این مورد صحبت کردم، اما فکر نمیکنم کسی در مورد ناگا لوکا دقیق و کامل نوشته باشد. حتی اگر کسی نوشته باشد، من آنقدر خوش شانس نبودم که در مورد آن بخوانم.
کتابهای زیادی در مورد تعامل بین بیگانگان و موجودات زمینی وجود دارد و من اکثر آنها را به عنوان پرشهای تخیلی و خیالپردازیهایی محض از سطح زمینی نادیده میگیرم.
من و همچنین بسیاری از اساتید بزرگ هیمالیا بارها اشاره کردیم که ما اشتباهات مهلکی در برخورد با راهنمایانی از ناگا لوکا و همچنین سایر لوکاهای متعالی مرتکب شدیم.
ما آنها را کشتیم. آنها را ترور کردیم چون طمع و انحصارطلبی انسان همراه با حس مالکیت بر هر اندیشهی اصیلی به خاطر برتری جویی، او را فراگرفته بود و منیت او که وانمود به اصالت در افکار میکرد، احتمالا او را ترغیب کرد تا راهنمایان خود را حذف کند.
حرص و طمع او برای تصاحب زمین و ثروت دنیوی او را به تباهی کشاند. این طمع انسان بود که بیتفاوتی به بار آورد و همچنین زنجیرهای نسل در نسل را به نادانی و ناآگاهی کشاند.
ما در آگاهی بالاتر به خوبی پیشرفت کرده بودیم و سطح آگاهی خود را باز هم تحت راهنمایی معلمان فرازمینی خود (البته نه همیشه) در ۳۶۰ درجه حفظ کرده بودیم.
وقتی حرص و طمع برای برتری غیرواقعی غالب شد، ما شروع به کشمکش و دعوا در بین خود کردیم و حرص و طمع به عدم تحمل و ناشکیبایی ما شمشیر داد. آگاهی ما تنزل پیدا کرد. ما در آگاهی سقوط کردیم.
با وجود اینکه ما به عنوان موجوداتی کاملا آگاه شروع کردیم، به حالتی از حیوانات در قفس سقوط کردیم. این از چندین قرن پیش شروع شد.
با تلسکوپ فقط سیارههای مادی دیده میشوند
ابعاد بسیار زیاد و سطوح لطیف بسیار زیادی وجود دارد که انسان قادر به درک آنها نیست حتی با سطح عملکرد فعلی ما و حتی سه حالت ما از جمله بیداری، رویا و خواب عمیق و الگوهای فردی ذاتی و موروثی و گرایشات ما.
ما نمیتوانیم هیچ یک از آنها را با جزئیات به طور کامل توضیح دهیم. ما باید آنها را تجربه کنیم، روی آنها مراقبه کنیم و آنها را درک کنیم. برای اینکه آنها را تجربه کنیم، باید به حد معینی از لطافت برسیم و برای رسیدن به لطافت، باید به درون رفته و خودمان را درک کنیم، بپذیریم و درونیسازی کنیم.
سوالاتی که معمولا افراد از من میپرسند در مقایسه با آنچه این ابعاد هستند در سطح پایینتری قرار دارند. پس فقط یک حد معینی از لطافت، شما را واجد شرایط دیدن ابعاد والاتر هستی میکند. یک نفر با تلسکوپ فقط میتواند سیارات آشکار و متراکم را ببیند و حتی با آنها، فرد نمیتواند بسیاری از چیزهای دیگر کیهان را ببیند.
ما اساتید بین کهکشانی زیادی داشتیم که فقط برای راهنمایی ما شکل انسانی به خود گرفتند. مکتب نَت با رتبهی بالاتری از راهنمایان در بیرون زمین ارتباط نزدیکی دارد.
راه غیر سفید درباره دغلکاری، محدودیت و ترس است
لطفا درک کنید که ما در دنیای دوگانگیها زندگی میکنیم. هر جا که سفید باشد، سیاه هم خواهد بود. به عبارت دیگر، هر چیزی که سفید خالص نباشد، تیرهتر است.
بنابراین بسیاری از به ظاهر گوروها در ظاهر انسانی از طرف سفید خالص نیستند، حتی اگر از نمادهای سفید خالص استفاده میکنند. سفید خالص به معنی وارستگی کامل از جذبههای زمینی و موجودیت تام به عنوان نمایندهی رهایی نهایی از چرخه کارما است. برای تشخیص و اجتناب از آنها نیاز به چشمانی تیزبین دارید.
تفاوت اساسی این است که سفید خالص، مسیر رهایی است و هیچ هدف دیگری وجود ندارد. عشق بی قید و شرط بستر عملکردی آنها است. آنها نه نیازمندی دارند و نه انتظاری و سیال یا فیالبداهه بودن سبک زندگی رایج آنها است.
آنها بسیار منعطف و سازگار هستند و نمیتوان آنها را در چارچوبهای خشک و غیرمنعطف تصور انسان قرار داد. ساده و صریح هستند. در حالیکه برعکس، مسیر غیر سفید در مورد دغلکاری، اسارت و ترس است. راه سفید، عشق بی قید و شرط است و به همین دلیل است که حتی ناسپاسی از سوی بشر باعث خشم و نابودی کامل گونهها نشده است.
هدف راه غیر سفید، دستکاری ذهنها، حفظ توهم و واداشتن افراد به پیروی کردن یا نابودی کامل آنها است. ترسها، تردیدها، قید و بندها، همگی بخشی از مسیر غیر سفید هستند. از نظر من، بیش از هشتاد درصد از به ظاهر راهنمایان معنوی، سیاسی و تجاری زمان ماُ از راه سفید نیستند.
کسانی که دغلکاری میکنند، تسخیر میکنند، اسیر میکنند و اجازه نمیدهند که اراده آزاد باشد، نمیتوانند از راه سفید باشند.
ما اساتید قدرتمند زیادی از مرتبهی سفید داشتیم. شیردی سای بابا یکی از آنها بود.
یکبار او سه روز در حالت سامادی کامل بود به این صورت که جسم خود را به حالت تعلیق درآورده و برای ماموریتی والاتر جسم را ترک کرد. سه روز بدنش بدون حرکت بود، انگار مرده بود. او دستوراتی داده بود: “به بدنم دست نزنید، من میروم. برخواهم گشت. ” بعضی میگویند که او در واقع به دیدار ناگا لوکا رفته بود.
توضیح آنها این است که او به ناگا لوکا دعوت شده بود تا در اختلاف نظری در بین بعضی از موجودات آنجا وساطت کند. اینطور که گفته شده او ظاهرا از این طریق برای حل و فصل مسائل خاصی رفته بود و بعد از سه روز برگشت.
ما نمیتوانیم این اطلاعات را به عنوان حقایق نهایی تایید کنیم چون خود بابا هیچوقت در این مورد چیزی نگفته است. به عقیده من “ناگا لوکا” واقعا یک دنیای مادی است، با موجودات جسمانی که شاید از عناصری مانند ما ساخته نشده باشند.
آنها بسیار درخشان و شبتاب هستند. بعضی از آنها را به دلیل ماهیت و طبیعت خیرخواهانه و پاکشان، فرشته میدانند. آن لوکا نزدیک به زمین است. دنیایی در کهکشان راه شیری است. اما بسیار لطیف است، تو نمیتوانی آن را ببینی. در چشم انسان، آنها به شکل مار هستند، چون انسان از مار میترسد و این به امنیت آنها کمک میکند.
آنها از روشهای زیادی برای سفر استفاده میکنند
آنها از روشهای زیادی برای سفر استفاده میکنند و همچنین برای آمدن به اینجا از نوع خاصی از یوفوها استفاده میکنند. آنها راههای مختلفی برای انجام آن دارند. برای مثال، اصطکاک جوی منجر به گرما میشود و سرعت را آهسته و کند میکند، در نتیجه آنها خودشان را سبک و بدون عنصر میکنند. برای مثال، اگر بدن تو به نوعی شل و رها یا در حد ذره و مولکولی شود، هوا میتواند از آن عبور کند.
اگرچه ساختار فردی را همگن و یکپارچه ساختید، هوا همانطور که شما آنجا هستید از جسم عبور میکند، اما شما فرانما و شفاف هستید، هیچ اصطکاکی وجود ندارد. آنها توانایی انجام چنین کارهایی را دارند.
در گذشته از شری ناگا راجا گایاتری (افعی الهی) برای محافظت در برابر سمومی که بدن را تحت تاثیر قرار میدهد، مانند بیماریهای پوستی، آلرژیها و همچنین نفرینهایی مانند فقدان همسر، خانواده و فرزندان استفاده میکردند.
Aum Sarpa Raajaaya Vidmahe
Padma Hasthaaya Dheemahi
Thanno Vasuki Prachodayaat
اخیرا در دهلی، مردی از من پرسید: “دوست دارم یک خدای واقعی را ببینم، خدایی از ناگا لوکا”. من بیمقدمه جواب دادم: “خواهی دید.” و اینطور شد که وقتی او به هیمالیا سفر کرد، یک روز ماری به رنگ طلایی خالص دید که در نزدیکی او حرکت میکرد.
در حالیکه به آن نگاه میکرد، ناگهان آنچه گفته بودم را به یاد آورد و فکر کرد: “آه، موهانجی به من برکت داده است، پس باید همین باشد. “و ناگهان مار ناپدید شد. او اطراف را جستجو کرد، اما هیچ چیزی نبود. آنها اینطور ظاهر میشوند، برکت داده و ناپدید میشوند.
همانطور که قبلا اشاره شد، آنها به شکل مار هستند اما آنها مارهای زمینی ما نیستند. آنها دوست دارند این شکل را به دلیل انعطافپذیری، امنیت و تغییرپذیری حفظ کنند.
آنها تغییرپذیری و فیالبداهه بودن زندگی خطی ما را نشان میدهند. آنها به دو دلیل شکل مار را به خود گرفتند؛ اول اینکه کسی آنها را اذیت نمیکند و دوم اینکه آنها بدنی انعطافپذیر و روان دارند.
ما باید بیدار شویم. باید ببینیم. ما باید “زندگی کنیم“
موجودات مختلفی وجود دارند؛ بعضی از آنها انتخاب کردند که فراتر از زمان بروند مانند باباجی ما که سن غیر قابل شمارشی دارد.
او انتخاب کرد که جسم را نگه دارد. ما همچنین هانومانجی را در بین خود داریم که حداقل بیش از ۱۵۰۰۰ سال سن دارد و هنوز در دسترس است.
چنین موجودات متعالی تصمیم گرفتند جسم را نگه دارند تا پتانسیل واقعی ما را به ما یادآوری کنند و اینها یادآوریهای آسمانی برای زندگی ما هستند. ما باید بیدار شویم. باید ببینیم. ما باید “زندگی کنیم“.
دوستتان دارم
موهانجی